آدرینا احمدیآدرینا احمدی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

آدرینا عشق مامان آرزو و بابا مازیار

آبله مرغون سلام

سلام خوشگلم اومدم فقط برات بنویسم که آبله مرغون گرفتی.8 خرداد ماه بود که دیدم رو ران پای راستت 3 تا جوش ابکیه.به بابا گفتم فکر کنم آدرینا هم گرفت .آخه رادین اول گرفته بود.از روز اولش هم تو و آرا پیشش بودین بعد 2 هفته هم تو گرفتی اما آرا نگرفت .خلاصه  زن دایی و خاله النازم تشخیص دادن که بله آبله مرغونه. تب اصلا نکردی ،خارش هم نداشتی.یعنی اصلا اذیت نکردی.3 روز بعد شما هم دیدم بدن من بشدت درد میکنه و جوش آبکی و ............. بله من آبله مرغون گرفتم.مال من با بدن درد شدید همراه بود ولی دونه کم ریختم. بعد ما هم دایی محمد گرفت که مال اون شدید بود و خیلی اذیت شد. اما تو خیلی صبورانه و خانومانه این مریضی رو هم رد کردی شکر خدا.ا...
22 خرداد 1392

برو عبقم

سلام دردونه یدونه ناردونه خانوم برو عبقم یعنی چه؟  این جمله نغز از آدرینا خانوم خوشگل مامان میباشد بمعنی برو کنار.بله. آدرینا صبحها تا چشامونو باز میکنیم کلیدو بر میداریم بدو بدو میریم خونه خاله الناز(مامان آرا) اونجا 4 تایی صبحانه میخوریم .خیلی بهم عادت کردیم.اگه از اینجا برن چیییییییییییی؟ با اینکه با آرا درگیر هم میشین اما باز همو دوست دارین.رادین هم میاد 3 تایی آتیش میسوزونید واییییییییییی. حالا بگم از حرف زدنت.کامل حرف میزنی و چقدر هم با مزه.با یه لهجه خاص.خاله الناز (مامان آریسا)پای تلفن میشینه کلمه میگه تو تکرار میکنی اون اونور خط غش میکنه از خنده. میگه بگو قسطنطنیه تو میگی قسطنیه میگه بگو ان کنتم موقنینه ...
1 خرداد 1392
1